اثربخشي آموزش مدل خودشناسي مبتني بر روانپويشي دوانلو برناگوئي خلقي در دانشجويان

مقدمه

با وجود آنكه همواره پرسش هائي بنيادين در باب ماهيت ذهن انسان و توانائي آن در شناخت خود مطرح بوده است ، اما مفهوم خودشناسي 0F تا كنون جايگاه اصلي خود را در روانشناسي به عنوان يك موضوع عمده و اساسي، بدست نياورده است . با اين حال ارتباط خودشناسي با زمينه هاي پژوهشي مختلف ازجمله سنت روان تحليل گري، پژوهش هاي حوزه شخصيت و روانشناسي اجتماعي در زمينه ماهيت خود پنداشت، غير قابل انكاراست. عدم آگاهي نسبت به قالب هاي رفتاري ، خو كردن به الگوهاي رفتاري، مكانيسم هاي دفاعي [1]F ، خودفريبي و عدم درك صحيح نسبت به اثرات رفتار شخصي بر ديگران، همگي پديده هايي هستند كه به لحاظ مفهومي و نظري در نقطه مقابل مفهوم خودشناسي قرار دارند.بدون خودشناسي بسياري از جنبه هاي رفتار انسان غير قابل تبيين ميماند(رمضان نيا ،1395) .

خودشناسي در روانشناسي معاصر بيش از هر جهت در روانپويشي متبلور شده است و فرد با بينش نسبت به شيوه هاي دفاعي خود در مقابل احساسات زيرين و مهاراضطراب  به توانائي در تصميم گيري ها و حركت  بسوي درون يعني آگاهي از احساسات و عواطف روانشناختي و دروني خود نايل مي شود(دلاسلوا، 1996، لويه و نوربخش، 1391). دوانلو بنيان گذار ISTDPF[2] يعني روان درماني كوتا مدت فشرده است كه مجموعه اي از دانش نظري، فراروانشناختي                                              [3]F و فني است كه با شناسائي و تاكيد بر علائم جسماني متمايز از هيجان ها، تاكيد بر مولفه هاي تجربه واقعي احساسات، شناسائي مسيرهاي جسماني اضطراب ، تاكيد بر تعارض نيروهاي مثبت و منفي مفاهيم پويشي را تعميق و مرز آنها را گسترش داده است(بيبر،   2018،معنوي پوروصداقتي فرد،1397). سه مولفه اصلي در ديدگاه روانپويشي دوانلو عبارتند از 1- احساسات موتور محرك سيستم درون رواني ما هستند و قسمت تحتاني مثلث تعارض را تشكيل ميدهند. احساسات اصلي آدمي شامل احساساتي چون لذت و شادي و برانگيختگي وميل جنسي، خشم وغم و سوگ و احساس گناه است .2- اضطراب كاركرد گريز ناپذير و زيستي جهت هشدار به من در خصوص احتمال وقوع يك ضربه ( تجربه آسيب زا) است.سه بستر ظهور اضطراب عبارتند از عضلات صاف، عضلات مخطط و آشوب شناختي. افرادي كه اضطرابشان رابه درون عضلات مختط هدايت ميكنند و اضطراب خود را در قالب يك تنش جسماني گزارش ميكنند، مي توانند رابطه بين تنش جسماني و اضطراب شان را دريابند. دومين بستر ظهور اضطراب عضلات صاف يا غير ارادي است  و معمولا دستگاه هاضمه  و شش ها مسيري هستند كه اضطراب را متجلي مي سازند. فرد از حالت هاي هيجاني اضطراب نا اگاه است. سومين بستر تجلي اضطراب ناهشيار كاركردهاي شناختي را مختل مي سازد، همچون گم كردن مسير افكار، ضعف وسر گيجه، گسيختگي فرآيندهاي فكري يا ميل به تخليه تكانشي 3- مكانيسمهاي دفاعي فرآيندهاي خودكارتنظيم خودهستند،كه باهدف كاهش تناقضات شناختي وتغييرات ناگهاني درواقعيات بيروني ودروني، به وسيله تحريف ادراكهاي فردازرويدادهاي تهديدكننده،عمل ميكنند وشامل دفاع هاي اصلي و تاكتيكي است (دوانلو،1995، ترجمه سيگارودي، 1391).

خودشناسي بر اساس ديدگاه روانپويشي دوانلويعني شناخت و تجربه كردن احساسات اصيل و عميق خود، تشخيص و شناسايي سه بعد اضطراب وغلبه بر مكانيسم هاي دفاعي كه در جهت كاهش اضطراب عمل مي كنند(دوانلو ،2015).

باور بر اين است كه روانپويشي موفقيت آميز به تغيير قابل ملاحظه شخصيت و ساختار منش فرد منجر مي گردد.  در روانپويشي هم بسوي كسب بينش و نه فقط آگاهي عقلاني گرايش دارد، وهم احساسات و خاطرات مرتبط با خودشناسي در آن تجربه مي شود (كري،2013. ترجمه سيد محمدي، 1391). خودشناسي به فرد فرصت انتخاب در زندگي ميدهد، بطوريكه فرد مختار ميشود كه از قله قابليت هاي بالقوه اش به شكل درستي بالا رود يا به چنگ زدن به ميل تخريب اش تا ابد ادامه داده و زندگي فلج كننده اي داشته باشد( [4][5]هيكيF،2017،معنوي پور،1397).

يافته هاي پژوهش معنوي پور ( 1396) تحت عنوان اثربخشي تكنيك رويكرد تدريجي روان درماني پويشي برتغيير كانال اضطراب نشان داد كه آموزش تكنيك  رويكرد تدريجي روانپويشي مي تواند كانال اضطراب را تغيير دهد و با توجه به اينكه كانال هاي اضطراب بيشتر در كودكي آموخته و در بزرگسالي تثبيت مي شوند مي توان با آموزش تكنيك هاي رويكرد تدريجي روانپوشي ميزان اضطراب را كاهش داد .پژوهش شاه محمدي ( 1385) با عنوان بررسي نقش خودشناسي درتنيدگي، سبك هاي دفاعي وسلامت جسماني نشان داد كه فرآيند هاي خودشناسي مي توانند بيماري، سرزندگي و سبك هاي دفاعي سالم را پيش بيني كند ،همچنين خودشناسي آگاهي از حالت هاي دروني، سبك هاي دفاعي رشد يافته و تنيدگي ادراك شده را پيش بيني مي كند. يافته هاي اين پژوهش حاكي از آن بود كه ارتباط منفي معناداري بين آگاهي عيني وسبك دفاعي رشد نيافته وجود دارد وخودشناسي رابطه منفي معناداري با تنيدگي ادراك شده ونشانه هاي بيماري وهمبستگي مثبت با احساس سرزندگي دارد. نتايج پژوهش عسكريان و آزاد فلاح ( 1393) نشان داد كه با بررسي روابط موضوعي و مكانيسم هاي دفاعي در ديدگاه روانپويشي، مي توان با جلوگيري از خودفريبي به درك بهتري از وجود اصيل خود پي ببريم و به دركي عميق از خود و ديگران و مديريت عاطفي دست پيدا كنيم. پينكر وهمكاران (1997) در پژوهشهاي خودشناسي نشان داده اند، نوشتن درباره تجارب هيجاني يا آسيب زاي شخصي به خودشناسي بيشتر مي انجامد وبر سلامت فرد،عملكرد تحصيلي ورضايت شغلي تاثير مطلوبي مي گذارد. يافته هاي برادي و همكاران (2000) نشان داد كه دفاع هاي رواني خودفريبي، كنترل ناسالم احساسات است كه موجب تحريف واقعيت، تداوم اضطراب و بروز علائم جسماني منفي و بيماري هاي مرتبط رواني – تني مي شود (كاشانكي،  1395).يافته هاي پژوهش بشارت (1387) تحت عنوان مقايسه تنظيم هيجان،ناگويي هيجاني وسبكهاي دفاعي من نشاندهنده رابطه منفي معنادارميان سبك دفاعي رشديافته وناگويي هيجاني است.در خودشناسي روانپويشي فرد به دركي ازتجربه و لمس  احساسات اصيل و واقعي خويش، مقاومت هاو دفاع هاي تخريب گرايانه و كاهش و مهاراضطراب خويش مي رسد كه موجب كسب قابليت براي تغيير در زندگي مي شود(هيكي ، 2017. معنوي پور،1397). از سويي ديگر سيفوس و همكاران براي اولين بار (1973) سازه اي با عنوان ناگويي خلقي مطرح كردند كه شامل ناتواني در پردازش شناختي اطلاعات هيجاني و تنظيم هيجانات             است.. ناگويي خلقي سازه اي برآمده از انديشه هاي روانپويشي است كه معناي لغوي آن فقدان واژه براي احساسات قلمداد مي شود(تقوي،1392). پورسلي وبگبي (2013)عنوان كردندكه ناگويي خلقي متشكل ازسه بعد دشواري در شناسايي احساسات، دشواري در توصيف احساسات و جهت گيري فكري بيروني يا سبك شناختي عيني است.رويكرد روان پويشي ناگويي خلقي را ازدو جنبه ارزيابي كرده است 1)ناگويي خلقي به عنوان مكانيسم دفاعي 2) ناگويي خلقي به عنوان نقص در ساختار رواني واز سويي ديگر تاب آوري متكي بر انكار و سركوب ترس موجود در گذشته است، زماني كه اين انكار ناكارآمد باشد ،استفاده از مكانيسم هاي دفاعي ممكن است يا موقتي باشد و يا دائم گرديد (احمدي،  1392). لذا سوال پژوهش اين است كه آيا آموزش مدل خودشناسي بر اساس احساسات، مكانيسم هاي دفاعي و اضطراب مي تواند به اثر بخشي و درك ما از عواملي مانند ناگوئي خلقي ياري كند؟اينكه ايا فرد با اموزش مدل خودشناسي قادر خواهد شد كه در حوزه ناگويي خلقي اش به واژه اي براي فقدان لغوي احساسات به عنوان نقص در ساختار رواني وغلبه بر دشواري در شناسايي احساسات و توصيف احساسات خويش پيدا كند. لذا دستيابي به مدل آموزش خودشناسي بر اساس ديدگاه روان پويشي با تاكيد براحساسات و مولفه هاي آن شامل حس خشم، حس گناه، حس غم، حسجنسي و حس شادي، مكانيسم هاي دفاعي (اصلي و تاكتيكي)و اضطراب با سه مولفه عضلات صاف وعضلات مختط وآشوب شناختي، مي تواند بر بهبود عملكرد و ناگوئي خلقي (ناتواني در پردازش شناختي اطلاعات هيجاني وتنظيم هيجانات) تاثيرگذار باشد و بررسي اين اهم از اهداف پژوهش است.بنظر مي رسد پژوهش در گستره خودشناسي دانشجويان بر اساس سه مولفه احساسات، اضطراب و مگانيسم هاي دفاعي در كشور ما به اندازه كافي نبوده است، لذا اين كمبود منجر به انگيزه اي شد تا پيوند بين دانش و تخصص مربوط به روانشناسيو زندگي بافت اجتماعي بويژه در حوزه تعليم وتربيت وجامعه دانشجويان كشور ايجاد شود     . محقق پژوهش مدلي مبني برخودشناسي براي دانشجويان درحوزه تعليم وتربيت كشور نيافته واين مسئله يكي ازمهمترين دلايل ضرورت انجام پژوهش تلقي     .گرديد فرضيه هاي پژوهش عبارتند از:فرضيه اول:  مي توان مدل آموزش خودشناسي براساس سه مو لفه احساسات، اضطراب و مكانيسم هاي دفاعي ديدگاه روانپويشي دوانلوطراحي كرد.فرضيه دوم: مي توان ميزان اثر بخشيآموزش مدل خودشناسي بر ناگويي خلقي  را تعيين كرد. هدف اصلي پژوهش طراحي مدل آموزش خودشناسي است تا دانشجويان را قادر سازد كه با آموزش مدل خودشناسي به شناخت و تجربه احساسات واقعي و اصيل خود ،

غلبه بر مقاومت و شناخت دفاع هايشان و درك افتراق احساس و اضطراب دست يابند و به رهايي از درد و رنج و خودمختاري وتغيير در زندگي شان برسند.پژوهش حاضر در دو بخش ارائه مي گردد بخش اول طراحي مدل آموزش خودشناسي براساسسه مو لفه احساسات، اضطراب و مكانيسم هاي دفاعي درديدگاه روانپويشي دوانلوو بخش دوم تعين ميزان اثربخشي آموزشمدل خودشناسي بر ناگويي خلقي دانشجويان است.

 

حس شادی

نمودار 1- طرح يا مدل مفهومی اوليه   خودشناسی بر اساس ديگاه  روان پويشی دوانلو

  روش

پژوهش حاضر كاربردي و از نوع تحليلي – توصيفي است. جامعه آماري دانشجويان شاغل به تحصيل درسال تحصيلي 1396- 1397 در مقطع كارشناسي،كارشناسي ارشد و دكتري ونمونه آماري شامل              345دانشجو كه باروش نمونه گيري تصادفي خوشه اي چندمرحله اي انتخابوپرسشنامه هاي مكانيسم دفاعي، اضطراب و احساساترا تكميل كردند.جهت طراحي مدل آموزشي ازمعادلات ساختاري وتعيين ضرايب مسير استفاده شد(كرامروهويت،2005،پاشاشريفي ومعنوي پور،1394). ابزار مورد استفاده در اين تحقيق عبارت بودند از:

پرسشنامه مكانيسم دفاعي DSQ (آندرو و همكاران، 1993):در اين ابزار 20 مقياس فرعي با دو عبارت براي هر كدام از دفاع ها وجود دارد. از آنجائي كه دو عبارت براي هرمقياس وجود دارد، الفاي كرونباخ مقياس ها خيلي متغير است، از 42% براي بي ارزش سازي تا 717% .

پرسشنامه اضطراب (غلامي، 1395): اين مقياس از 22 گويه تشكيل شده است وسه مولفه دارد كه عبارتند از اضطراب عضلات مختط (10 گويه)، اضطراب عضلات صاف (7 گويه)، اضطراب اشوب شناختي / ادراكي (5گويه ).ضرايب همبستگي هرسوال با كل ازمون نشان مي دهدكه ضرايب همبستگي از لحاظ اماري معنادار است. ضريب اعتبار كل تست اضطراب 86/0 بدست امده است.

پرسشنامه محقق ساخته احساسات( 1397) :جهت اعتبار و روايي سنجي پرسشنامه محقق ساخته احساسات، تعداد 356 نفر دانشجوي كارشناسي،  كارشناسي ارشد و دكتري به روش نمونهگيري خوشهاي چند مرحلهاي انتخاب و پرسشنامه محقق ساخته احساسات  را تكميل كردند. نتايج تجزيه و تحليل دادهها نشان داد كه مقدار ضريب الفا ي كرونباخ ( 84%) از پايائي قابل قبولي برخوردار است. براي بررسي روائي سازه از روش تحليل مولفههاي اصلي استفاده شد. چرخش عاملها به شيوه واريماكس نشان داد كه ساختار نظري پرسشنامه از 5 عامل اشباع شده است كه در مجموع( 76/42%) واريانس كل پرسشنامه را تبيين ميكند.اين پرسشنامه شامل 60 سوال و داراي 5 خرده مقياس احساس خشم ، جنسي ، گناه ، شادي و اندوه است.

 

مقياس ناگويي خلقي تيلور وبگبي (1994):براي سنجش ناگويي خلقي بكار مي رود. اين مقياس يك آزمون 20 سوالي است كه شامل سه زير مقياس دشواري در شناسايي احساسات(7 سوال)، دشواري در توصيف احساسات (5سوال) و جهت گيري فكري بيروني و عيني (8سوال)و يك نمره كلي براي ناگويي خلقي محاسبه مي شودو ضريب الفاي كرونباخ كل براي ناگويي خلقي 3 و9/0است و براي زير مقياس ها به ترتيب 85/0 و 82/0 و 15/0 محاسبه شده است كه حاكي از همساني دروني خوب مقياس است.پايايي مقياس ناگويي خلقيr=87/0 و روايي همزمان بر حسب همبستگي بين زير مقياس هاي ان مورد تاييد است.

در مرحله دوم جهت تعيين اثر بخشي آموزش مدل خودشناسي بر ناگويي خلقي از روش نيمه  آزمايشي از نوع پيش آزمون – پس آزمون  استفاده شد.تعداد 30 دانشجو بطور كاملاً تصادفي انتخاب شده و در دو گروه آزمايشي و گواه قرار گرفتندو به پرسشنامه ناگويي خلقي پاسخ دادند. ابتدا در مرحله پيش آزمون، دو گروه آزمايش و كنترل پرسشنامه ناگويي خلقي را تكميل كردند. سپس             15 نفر در گروه آزمايشي  ،آموزش مدل خودشناسي بر اساس سه مولفه احساسات، اضطراب و مكانيسم هاي دفاعي در ديدگاه روانپويشي را بوسيله پروتكل آموزشي درهشت جلسه دو ساعته دريافت كردند. و گروه كنترل تحت هيچ گونه آموزشي قرار نگرفتند. اعتبار و تاييد برنامه اموزش مدل خودشناسي با روش بازآزمايي در گروه نمونه ازمايشي و گواه انجام شد.باآزمون كولموگروف-  اسميرنوف نرمال بودن متغيرها بررسي وهمگوني واريانس با استفاده ازآزمون لوين (هومن،1384) انجام شد.نمرات هر دو گروه با روش تحليل كواريانس (قاسمي،1392)مورد مقايسه و تجزيه و تحليل قرار گرفت.معرفي برنامه مداخله اي:  برنامه آموزشي در 8 جلسه 120 دقيقه اي به صورت گروهي و هفته اي يك بار به شكل پرسش و پاسخ ،ايفاي نقش و سخنراني فقط بر روي گروه آزمايشي اجرا شد.  برنامه آموزشي خودشناسي براي گروه آزمايش در طول هشت هفته به قرار جدول زير است:

جدول1-  پروتكل آموزش مدل آموزش خودشناسي  براساس ديدگاه روانپويشي دوانلوبا سه مولفه احساسات ، دفاع ها و اضطراب

 دستورالعمل دقيق اجرا جنبه خودشناسي آموزش – تمرين موضوع جلسه

كوشش  در يادگيري مفاهيم و توانائي تمايز بين احساسات مثلا خشمگين بودم

 آگاهي و فهم احساسات

آموزش شناسائي و نامگذاري صحيح هيجانات تجربه شده

بعد شناختي احساسا ت در هر پنج احساس خشم ،گناه،غم،جنسي و شادي

 اول

كوشش  در فهم و يادگيري وضعيت بدني و احشائي در موقعيت هيجاني مثلا داغ  شدم .

 

آگاهي و فهم ازوضعيت جسمي در موقعيت برانگيختگي هيجاني مثل احساس غم ، خشم ، شادي و  صميميت و …

آموزش شناسائي و درك حس هاي جسماني و احشايي هيجانات   تجربه شده

بعد فيزيولوژيكي احساسات در هر پنج احساس خشم،گناه،غم،جنسي و شادي

 دوم
درك و بررسي رفتار و عملكرد در موقعيت هيجاني مثلا ميخواستم خفه اش  كنم آگاهي و فهم از عملكرد ها و رفتارها

اموزش شناسائي جنبش رفتاري و ميل به تحمل براساس احساسات  تجربه شده

بعد حركتي- رفتاري احساساسات در هر پنج احساس  خشم ،گناه،غم،جنسي و شادي

 سوم

كوشش براي شناخت پيشگيري ناهوشيارانه از افكار و احساسات تهديدآميز

شاخت و آگاهي از مكانيسم هاي دفاعي واپس گرا و سركوب گرا

آموزش مفاهيم و انواع مكانيسم هاي دفاعي و راهبردهاي شناختي و  هيجاني براي كاهش اضطراب

 مكانيسم دفاعي اصلي چهارم
شناشائي جنبه هاي خود فريبي و تحريف  واقعيت ها در روايط بين فردي

آگاهي ازنزديكي هيجاني و دلبستگي در روابط و موانع صميميت و  نزديكي

آموزش مفاهيم مكانيسم هاي تاكتيكي و راهبردهايي كه مانع نزديكي و صميميت در روابط بين  فردي هستند

 مكانيسم دفاعي تاكتيكي پنجم

شناسائي تنش هاي جسماني در موهيت هيجان اضطراب-انقباض عضلات يا تنگي نفس

آگاهي داشتن از ارتباط اضطراب و  حالت هاي جسماني

آموزش توانائي تشخيص اضطراب در عضلات ارادي و در قالب يك تنش جسماني

 اضطراب : عضلات صاف ششم
تلاش براي فهم حالت هاي جسماني تهوع  و مشكلات گوارشي

آگاهي از كاركرد خوب من ،اگاهي نداشتنن ازارتباط حالتهاي جسماني و اضطراب

آموزش توانائي  تشخيص حالت هاي هيجاني و جسماني غير ارادي  در موقعيت تنش و اضطراب

اضطراب :عضلات مخطط

 هفتم

 

شناسائي  اشفتگي هاي شناختي و فكري در موقعيت اضطراب مثل بي تصميمي و سرگيجه و ضعف

آگاهي از اشوب شناختي مثل گم  كردن مسير افكار و ضعف  وسرگيجه

آموزش مختل شدن كاركردهاي شناختي در موقعيت هيجاني  اضطراب

 

اضطراب :آشوب شناختي

هشتم

براي تعيين نمره خودشناسي، بر اساس ديدگاه روانپويشي دوانلو  اقدام شده است. اين ديدگاه خودشناسي را با سه مولفه احساسات ، مكانيسم هاي دفاعي و اضطراب (هيكي، 2017،معنوي پور،1397) مي سنجد. در نتيجه براي تعيين نمره خودشناسي جمع نمرات مولفه هاي احساسات، مكانيسم هاي دفاعي و اضطراب ملاك مي باشد. همچنين در مرحله دوم براي تعيين اثر بخشي خودشناسي بر ناگويي خلقي، گروه آزمايش تحت آموزش خودشناسي قرار گرفتند و در دو مرحله پرسشنامه ناگويي خلقي را تكميل كردند(مرحله پيش آزمون و پس آزمون) و گروه كنترل هيچ گونه آموزشي را دريافت نكردند. اين گروه نيز در دو مرحله (مرحله پيش آزمون و پس آزمون) به پرسشنامه ناگويي خلقي پاسخ دادند. نتايج تاثير آموزش خودشناسي بر ناگويي خلقي در هر دو مرحله بررسي و با هم مقايسه شدند. جمع نمرات احساسات، مكانيسم هاي دفاعي و اضطراب به عنوان نمره نهايي خودشناسي تعيين شده و در ادامه روند تحقيق از اين نمره بهره گرفته شده است.

يافته

به منظور طراحي مدل آموزش خودشناسي بر اساس سه مولفه احساسات ، اضطراب و مكانيسم هاي دفاعي و آزمون فرضيه ها ازمدل معادلات ساختاري استفاده شد. ضرايب مسير مدل آموزش خودشناسي در جدول فوق ارايه وسازه هاي مكنون به شكل بيضي و سازه هاي مشاهده شده آشكار به شكل مستطيل نشان داده شده است.

نمودار2- ضرايب مسير مدل آموزش خودشناسي

تحليل مدل براساس جدول ضرايب معناداري مدل :در محاسبات مدل يابي معادلات ساختاري  مشاهده شد، ضريب معناداري بين احساسات و خودشناسي47/54 بدست امد(كه در بازه 96/1- تا 96/1 قرار ندارد). اين مقدار نشان مي دهد كه احساسات بر خودشناسي تاثير مثبت ،مستقيم و معناداري دارد ضريب معناداري بين مكانيسم دفاعي و خودشناسي 33/112 بدست امد (كه در بازه 96/1- تا 96/1 قرار ندارد). اين مقدار نيز نشان مي دهد كه مكانيسم دفاعي بر خودشناسي تاثير مثبت، مستقيم و معناداري دارد.. اما ضريب معناداري بين اضطراب و خودشناسي 45/0 مي باشد (كه در بازه 96/1- تا 96/1 قرار دارد). اين مقدار نشان مي دهد كه اضطراب بر خودشناسي تاثير معناداري ندارد.

جدول 2-  ضرايب معناداري مدل آموزش خودشناسي

نتيجه

 آزمون

سطح

 معناداري

عدد معناداري

 (t)

ضريب اثر ( )  فرضيه ها
 تاييد0/0554/470/60 اثر احساسات بر خودشناسي
 عدم تاييد0/050/450/06 اثر اضطراب بر خودشناسي
 تاييد0/05112/331/66 اثر مكانيسم دفاعي بر خودشناسي

نتايج جدول فوق نشان مي دهد كه شاخص هاي برازش مدل اصلاح شده در حد مطلوب و قابل قبول هستند .شاخص نسبت مجذور كاي به درجه آزادي برابر (68/2 ) است و چنانپه اين نسبت كمتر از 3 باشد، نشانگر برازش مدل است .

جدول 3–  شاخص های برازندگی مدل نهايی پژوهش

نتيجه مقدار محاسبه شده دامنه مورد قبول شاخص
عدم تاييد 2/68 1-3 X2/df
تاييد 0/08كمتر از 09/0 RMSEA
تاييد 0/97بيشتر از 90/0 GFI
تاييد 0/99بيشتر از 90/0 NFI
تاييد 0/98بيشتر از 90/0 CFI
تاييد 1/00بيشتر از 90/0 IFI

ريشه دوم ميانگين خطاي تقريب (RMSEA ) برابر (08/0) است كه با توجه پايين بودن اين شاخص، به منزله مطلوبيت برازش مدل است .شاخص نيكويي برازش (GFI ) برابر(97/0) است، چنانچه برابر يا بزرگتر از 9/0 شود، حاكي از مطلوبيت مدل است .شاخص برازش نرم يا هنجار يافته ( NFI ) برابر (99/0 ) است، چنانچه برابر يا بزرگتر از 9/0 شود، حاكي از مطلوبيت مدل است

.شاخص برازش تطبيقي (CFI) برابر ( 98/0) است، چنانچه برابر يا بزرگتر از 9/0 شود، حاكي از مطلوبيت مدل است.شاخص برازش

(IFI) برابر( 0/1) است، چنانچه برابر يا بزرگتر از 9/0 شود، حاكي از مطلوبيت مدل است (ميزر و همكاران،2006). بطور كلي نتايج حاصل از شاخص هاي برازندگي مدل نشان مي دهد كه مدل ساختاري از برازندگي خوبي برخوردار است.   درمرحله دوم پژوهش،جهت تعيين ميزان اثر بخشي آموزش مدل خودشناسي بر ناگويي خلقي از ازمون لوين براي بررسي همگوني واريانس هاو تحليل كواريانس استفاده شد.

جدول 4- آزمون لوين براي بررسي همگوني واريانس ها در دو گروه آزمايش و كنترل

نتايج جدول نشان داد، چون سطح معني داري متغيرهاي تحقيق  بيشتر از سطح آلفا مي باشد (يعني بيشتر از 05/0=α)، لذا  همگوني واريانس در اين متغيرها مورد تاييد قرار مي گيرد.اموزش مدل خودشناسي بر ناگويي خلقي اثر بخش است.

جدول5- آزمون تحليل كوواريانس براي بررسي تاثير آموزش خودشناسي بر ناگويي خلقي

Soudrce Type III Sum of SquaresdfMean SquareF Sig
Corrected Model127 /866263/93327 /7530 /000
Intercept13 /626113 /626 5/9150 /020
Pretest83 /766183 /76636 /3630 /000
Group36/444136 /44415 /8210 /000
Error85 /234372 /304  
Total 10010/00040   
Corrected Total213/100 39   
  1. a. R Squared= 0/600 (Adjusted R Squared=0/578)

يافته ها نشان داد كه مقدار F تاثير متغير مستقل (Group ) برابر 444/36  و معنادار است، يعني پس از خارج كردن تاثير پيش آزمون ،اختلاف معناداري بين ميانگين نمرات دو گروه در پس آزمون متغير ناگويي خلقي وجود دارد. بنابراين فرضيه صفر معنادار نبودن اختلاف ميانگين دو گروه در پس آزمون پس از حذف اثر احتمالي پيش آزمون رد مي شود. پس همان طور كه سطح معني داري (sig = 0/000         ) كمتر از آلفاي 05/0 () مي باشد و در نتيجه اختلاف معناداري در بين دو گروه كنترل و آزمايش در پس آزمون متغير ناگويي خلقي مشاهده مي شود .

بحث

پژوهش حاضر با هدف تعيين اثر بخشيآموزش مدل خودشناسي بر ناگويي خلقي انجام شد. ابتدا مدل  خودشناسي بر اساس سه مو لفه احساسات، اضطراب و مكانيسم هاي دفاعي در ديدگاه روانپويشي دوانلو طراحي شد . فرضيه اول:  مي توان مدل آموزش خودشناسي براساس سه مو لفه احساسات، اضطراب و مكانيسم هاي دفاعي ديدگاه روانپويشي دوانلوطراحي كرد. يافته ها نشان دادند كه مي توان مدل آموزش خودشناسي را براساس مولفه احساسات طراحي كرد. در محاسبات مدل يابي معادلات ساختاري مشاهده شد، ضريب معناداري بين احساسات و خودشناسي47/54 بدست امد(كه در بازه 96/1- تا 96/1 قرار ندارد). اين مقدار نشان مي دهد كه احساسات بر خودشناسي تاثير مثبت، مستقيم و معناداري دارد.لذانتايج اين پژوهش با يافته هاي پژوهش(پينكر و همكاران

،1997،كاشانكي،1395)و(شاه محمدي،1385) همسو بوده و بر ضرورت خودشناسي بر اساس تجربيات هيجاني و احساسات تاكيد دارند.

بالبي (1994)معتقد است كه دلبستگي به افراد مهم اوليه زندگي براي رشد طبيعي انسان ضروري است. در هسته، يا درون ناهشيار انسان عشق و دلبستگي به اين افراد مهم اوليه زندگي وجود دارد.در برخي از انسان ها، عشق و دلبستگي به اين افراد مهم اوليه زندگي مختل مي شود، كه اين منجر به احساس هاي دردناك مانند خشم، گناه وغم واندوه مي گردد(هيكي، 2017،معنوي پور،1397).بنابراين، با توجه به ديدگاه نظري ويافته هاو شواهد موجود مي توان نتيجه گرفت كه مي توان با شناخت، تجربه و لمس احساسات در 5 حس و شادي و برانگيختگي و ميل جنسي ، خشم و غم و سوگ و احساس گناه، به خودشناسي منجر گردد.

يافته ها نشان دادند كه  براساس مولفه  مكانيسم هاي دفاعي مي توان مدل خودشناسي طراحي كرد. ضريب معناداري بين مكانيسم دفاعي و خودشناسي 33/112 بدست امد(كه در بازه 96/1- تا 96/1 قرار ندارد). اين مقدار نشان مي دهد كه مكانيسم دفاعي بر

خودشناسي تاثير مثبت، مستقيم و معناداري داشته است.  نتايج پژوهش عسكريان و آزاد فلاح ( 1393) نشان داد كه با بررسي روابط موضوعي و مكانيسم هاي دفاعي در ديدگاه روانپويشي، مي توان با جلوگيري از خودفريبي به درك بهتري از وجود اصيل خود پي ببريم و به دركي عميق از خود و ديگران و مديريت عاطفي دست پيدا كنيم . بطور كلي يافته ها حاكي از ان بود

كه ناگويي هيجاني وراهبردهاي تنظيم هيجان توانايي پيش بيني معنادارسبكهاي دفاعي را دارند (بشارت، 1393). لذانتايج اين پژوهش با يافته هاي پژوهش (بشارت،1393 )،(عسكريان و فلاح آزاد،1393)،(برادي و همكاران، 2000،كاشانكي،1395)،(ويلسون، گيلفورد و مالت ،1996،مهري،1391) همسو است.

همچنين براساس مولفه اضطراب مي توان مدل خودشناسي طراحي كرد.نتايج نشان دادند كه ضريب معناداري بين اضطراب و

خودشناسي 45/0 است (كه در بازه 96/1- تا 96/1 قرار دارد). اين مقدار نشان مي دهد كه اضطراب بر خودشناسي تاثير معناداري ندارد.

مطالعات نشان داده است خودشناسي با اضطراب، افسردگي، استرس ادراك شده، نشخوارهاي ذهني و تفكر وسواس گونه رابطه معكوس و با رضايت اززندگي و ارضا نيازهاي بنيادين روانشناختي وتفكرتوام با تامل، همآيندي دارد(مهري، 1391). يافته هاي پژوهش معنوي پور (1396) تحت عنوان اثربخشي تكنيك رويكرد تدريجي روان درماني پويشي برتغيير كانال اضطراب نشان داد كه آموزش تكنيك  رويكرد تدريجي روانپويشي مي تواند كانال اضطراب را تغيير دهد و با توجه به اينكه كانال هاي اضطراب بيشتر در كودكي آموخته و در بزرگسالي تثبيت مي شوند و پيشنهاد شده است كه متخصصان و مسئولان، برگزاري دوره هاي آموزشي رابراي والدين، يادگيرندگان و ساير اقشار جامعه آموزشي ،جدي بگيرند تا گام موثري در پيشگيري از اختلالات اضطرابي بردارند.   يافته هاي پژوهش لارسون و همكاران (02010)نشان داد كه آموزش تكنيك تنش و آرام ساري متوالي،فرآيندي است كه در زمان پريشان شدن فرد به علت آگاهي از احساسات مضطربانه خود، جنبه هاي جسماني اضطراب را كاهش ميدهد.بنابراين، با توجه به ديدگاه نظري ويافته هاو شواهد موجود مي توان نتيجه گرفت كه اين يافته ها با نتايج پژوهش حاضر همسو نيست. با شناخت سه مسير اضطراب كه شامل عضلات مخطط ، عضلات صاف و آشوب شناختي اند، در رويكرد روانپويشي دكتر دوانلو، نمي تواند منجر به خودشناسي شود.

فرضيه دوم:مي توان ميزان اثر بخشيآموزش مدل خودشناسيبر ناگويي خلقي  را تعيين كرد.در راستاي تعيين ميزان اثر بخشي اموزش  مدل خودشناسي بر ناگويي خلقينتايج نشان داد، مقدار F تاثير متغير مستقل  برابر 444/36  و معنادار است.لذا مي توان نتيجه گرفت كه اموزش مدل خودشناسي بر ناگويي خلقي اثربخش است . بيشتر مطالعات سازه ناگويي خلقي رابه عنوان اشكال درتوصيف احساسات تلقي كرده اند اما به صورتي ازهم مستقل فرض نكرده بلكه مرتبط باسازه هاي ديگرازجمله مكانيسم هاي دفاعي دانسته اند(تقوي و ارثي

،1392). پژوهش هاحاكي ازآن است افراديكه درشاخص خودشناسي نمره بالا كسب مي كنند ازجانب ديگران اين گونه توصيف ميشوند: بينش بالا نسبت به خوددر تعاملات فردي، آگاهي نسبت به احساسات روانشناختي و دروني خود، عملكرد بهتر درزمينه خود مهارگري و توصيف قالب هاي رفتاري به شكل واقعيتر دارند (مشهدي ،1394).ماتيلا و همكاران(2006)نشان دادند ناگويي خلقي مستقل  از بيماري جسماني، افسردگي و اضطراب و متغيرهاي جمعيت شناختي با علايم جسماني سازي همراه مي باشد. بشرپور و همكاران(1394) نيز نشان دادندكه ناگويي خلقي با علايم اختلال شخصيت مرزي درجمعيت عمومي ارتباط دارد. لذا در مي يابيم كه يافته ها و نتايج پژوهش حاضر با يافته هاي(تقوي وارثي،  1392)، (بشرپور و همكاران،1394) (و ماتيلا و همكاران ،2006) هم راستا است.در راستاي تبيين يافته هاو با توجه به ديدگاه نظري ويافته هاو شواهد موجود مي توان نتيجه گرفت كه اموزش مدل خودشناسي برناگويي خلقي اثربخش است.محدوديتهاي پژوهش عبارتندازطولاني بودن پرسشنامه و عدم دقت دانشجويان در تكميل پرسشنامه ها بود. پيشنهاد مي شود اين پژوهش بر روي جامعه هاي ديگر، بويژه دانش آموزان ويادگيرندگان و ساير اقشار جامعه اجرا شود تا يافته هاي جديد ونو براي بررسي ومقايسه دراختيارمحققان قرارگيرد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

+ 68 = 77